پارسال تصمیمهای اشتباه زیادی گرفتم. شاید از بیتجربگی بود. یادم میآید حماقت اولم این بود که فلسفه خواندم و کارها را با ۴ تا درس ارشد گرفتن همراه بقیه درسها در یک ترم بیش از اندازه برای خودم سخت کردم و اشتباه پیوستهی بعدی این بود که تصمیم گرفتم در سال جدید به شیوهی اخلاق کانت رفتار کنم، در نتیجهاش سواستفادههای بسیاری را شاهد شدم و شکستم و به خودم بدی کردم. سومین اشتباهم این بود که اعتماد کردم و پلهای پشست سرم را خراب کردم و به حرفهای غیرواقعبینانه بقیه اعتماد کردم. چهارمین اشتباهم این بود که ضعیفترین فیگور ممکن را برای طرح آخرم انتخاب کردم و ضعف شخصیتیاش را به خودم القا کردم. آخرین و بزرگترین اشتباهم این بود، اجازه دادم ترس و تردید مرا به گذشته بازگرداند و همان حس عدم اطمینان را به زندگیام تجربه کنم؛ باعث شد باز هم آیندهی نامعلوم خودم و نیلو و گذشتهای که تحت تاثیر همان مسايل بود سایه بر لحظات زندگیام اندازد و جلوی تمرکزم را بگیرد.
به هر کدام که نگاه میکنم، اصلا نمیگویم «اشکال ندارد، از آن درس گرفتم.»
زندگی با افکاری که از خودم دور نکردم و نگرانیهایی که مدیریتشان نکردم در ذهنم تبدیل به طوفان شد؛ و حتی نگرانیهایم را بیشتر از قبل کرد. این درس را گرفتم که اگر ترس و نگرانیهایم را و مدیریت نکنم شکستم حتمی خواهد بود. پارسال این موقع دقیقا فکر میکردم میدانم دو سال بعد کجا خواهم بود، و چه کار خواهم کرد. الان اما از سال بعد و سال بعد از آن هیچ پیشبینی ندارم. فقط امیدوارم کارهایم به نتیجه برسند.
New Era...برچسب : نویسنده : nillarta بازدید : 140