حالم خوب نیست و میدونم مشکلم از کجاست روزی که دکتر میاد پیشمون که به من راه کار بده تا از اثر پس لرزه های حالت های پی تی اس دی و اتیستیک خونواده مون روی کارهام کم کنم، بحث از من شروع میشه و به نیلوفر ختم میشه. و با دلخوری ها و تشویش مامانم که ابدا نمیتونه ایده ی دور بودن نیلوفر در طول روز از خونه رو تحمل کنه به بن بست میرسهروزی که عموم میاد و درمورد اوتیسم کلی کتاب با خودش میاره، با نیلو حرف میزنه و تمام طول مهمونی به اینکه نیلو چیکارا کرده و چیکار باید براش انجام بدیم میگذره و برای من یه تیشرت صورتی آورده که روش نوشته I love someone with autism روزی که به دوست خودم میگم از زندگی کلیشه ای ,ترکیدن,بغض ...ادامه مطلب